پلاک 14
پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

اول اینکه باید از خواننده های عزیز معذرت خواهی کنم که دیر به دیر مطالبم رو به روز میکنم مخصوصا ازاون دوستانی که برام ایمیل فرستادن و بخاطر نگرانی جویای حالم شدن.مطالب زیادی داشتم که روی وبلاگ قرار بدم اما متاسفانه شرایطی که دراین چند هفته با اون مواجه بودم این اجازه رو بهم نداد که بشینم و درست و حسابی بنویسم .

اما ماجرایی که میخوام امروز براتون تعریف کنم مربوط میشه به سردوراهی انتخاب قرار گرفتن موضوعی که درمراحل مختلف زندگی برای اکثریت ما که نه برای همه ما اتفاق میفته و بین انجام دادن یا ندادن ویا حتی بین انتخاب یکی از دو موردی که مقابل رومون قرار گرفته دچار تردید میشیم .

این ماجرا وقتی برام اتفاق افتاد که یه جوون مومن و با اخلاق روبروم نشست و از تردیدش در انتخاب گفت ،اینکه بین شرایطی که هست و دراون راحته باشرایطی که میدونه موجب رضای خداست اما سخته حرف زد.گفت اهل ریسک و جنگ نیست ،گفت اگرقرار باشه بین یه دوراهی قرار بیگیره که یکیش صاف وطولانی باشه اما دور ویکیش پرپیچ و خم باشه و نزدیک و باعث بشه زودتر به مقصد و مقصود برسه اونی رو انتخاب میکنه که دوره اما اونو دچار سختی نمیکنه!!

تعجب کردم ازاین حرفش چون این ازروحیه آدمهای معتقد و صابرین و توکل کننده ها به دور بود اما چون اززبون خودش مطرح میشد باید قبول میکردم .بدجوری منو به فکر فرو برد که چی میشه ماها بعضی وقتا راحتی رو به سختی ها ترجیح میدیم درحالیکه میدونیم کسی بابت راحتی مزد به کسی نمیده و این سختی ها هستن که مارو به سرمنزل مقصود میرسونن و مواجه با آزمون و خطاها مارو پخته میکنه ومستحق الطاف خدا.

این ماجرا منو یاد ماجرایی انداخت که دراون حضرت رسول (ص) روزی درحال گذر ازکوچه های مدینه با جمعیتی روبرو میشه .ازاونها علت رو سوال میکنه و بعضی میگن : مردی اینجاست که بدون اینکه ماروبشناسه و بدون کمترین سوالی هرچی که درکف دستمون یا درون جیب لباسهامون باشه رو میگه .

پیامبر(ص) برای اطمینان ازصحت گفتار این مرد نزدیکتر رفت و روبه اون گفت : میدونی زیر عبای من چی هست؟ مرد باکمی مکث گفت :تخم پرنده ای از فلان جزیره درفلان کشور زیر عبای شما قرار داره ...

پیامبر (ص) حرفای مرد رو تائید کردو ازش سوال کردازکجا متوجه شدی؟مرد گفت :دریک لحظه تمام دنیا رو زیر و رو کردم و هرآنچه دردقایقی قبل در کائنات رخ داده بود رو بررسی کردم و دیدم تنها چیزی که دچار تغییر شده تخم پرنده  ای ست که دقایقی قبل در لونه بوده ولی الان نیست.هرچی گشتم اثری ازاون روی زمین ندیدم پس حدس زدم که پیش شما باید باشه.

پیامبر که حالا کمی متعجب شده بود ازش پرسید: چطوری به این مقام رسیدی که میدونی من بااین همه فاصله ازاون نقطه جغرافیایی تخم پرنده ای زیر عبام هست که ممکنه تابحال اصلا تو اونو ندیده باشی؟!

 مرد با لبخندی جواب حضرت رو اینطوری دادکه من سالها رنج و مشقت رو به جون خودم خریدم ، خودم رو سختی انداختم هرچی نفسم گفت انجامش ندادم تا موفق شدم به این جایگاه که شما میبینی برسم و بدونم و ببینم دردنیا چه تغییراتی داره رخ میده ...

حضرت ازپشتکار وخلوص مرد خوشش اومد و فرمود: آیا درگفتار و مسلک خود صادق هستی و حاضری هرآنچه نفست میگه دربرابر آنچه من میخوام به تو عطا کنم استوار باشی؟

مرد محکم جواب داد: معلومه که اینکارو میکنم چون رمز موفقیت من درهمینه.

پیامبربا لبخندی که نشون دهنده زیرکی ایشون بود ادامه دادن: من تورو دعوت میکنم که مسلمان بشی و به دینی که خدا به واسطه من بربندگانش عنایت کرده گرایش پیدا  کنی.

 

مرد کمی فکرکرد و گفت:نمیتونم این خواسته شمارو اجابت کنم که پیامبر پاسخ داد: پس درمرام و مسلک خودت استوار نیستی !

مرد جواب داد:اینطورنیست چون انتخاب حق من بود این جواب رو به شما دادم...

پیامبر با مهربانی خاصی جواب دادن: ولی دراون لحظه که به فکرفرو رفتی جنگ حق وباطل دروجودت رخ داد و خودت میدونستی که حرف و دعوت من حقه اما چون نفست مخالفت کرد این دعوت رو نپذیرفتی زیرا میدونستی با پذیرش این دعوت ازآسایش فعلی فاصله خواهی گرفت..

مردمتفکرانه حرف پیامبر رو تائید کردو گفت:حق باشماست و چون مرام من مقابله با آنچه نفسم به من میخواد تحمیل کنه هست دعوت شمارو میپذیرم و به اسلام رو میارم .

مرد مسلمان شدو این ماجرا چند روزی گذشت که روزی مردسراسیمه به نزد رسول گرامی اسلام(ص) اومدن و گفت: یارسول الله (ص) دیگه قادر نیستم ببینم دردنیا چه رخ میده و این قدرتم رو ازدست دادم .علتش چیه؟

پیامبر خندید و گفت: خدا هیچ کاری رو بی مزد نمیگذاره .آنچه داشتی محصول رنجی بود که بخودت داده بودی مزدش همانی بود که خدا بهت عنایت کرده بود اما الان توانتخاب بهتری کردی که مزداون به مراتب خیلی بزرگتر و پراهمیت تر ازمزد قبلی ست که بدست آورده بودی .خدا چون مزد بهتری رو برات درنظرگرفته مزدکوچک قبلی رو که درچشم تو بزرگ میومد ازت گرفت تا ظرف تورو برای مظروف پراهمیت تر و بزرگتری آماده کنه .

گوارای وجودت که انتخابت مستحق چنین مزدی هست....

بله حکایت ماهم حکایت این انتخابه گاهی چون آنچه بدست میاریم  از حقیقت و مزد بزرگتری که پیش روی ماست و به ظاهر سخت و طاقت فرسا بنظر میرسه،  ساده و قابل لمس و درکه غافل میشیم واین گذشت زمان هست که به ما نشون میده چی رو درمقابل چی ازدست دادیم ...

 


نظرات شما عزیزان:

haji najm
ساعت11:19---16 بهمن 1391
سلام
اگه ممکنه منابع مطالب را درج کنید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









نوشته شده در تاریخ شنبه 30 دی 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پیامبر انتخاب دو راهی زندگی علوم ماوراءالطبیعه اسلام مرتاض 
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin